زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

خانه تكاني

تب ٣٩/٧ درجه اي دخترك كه فروكش كرد ، حوله خيسي كه براي پاشويه اش گذاشته بودم را برداشت ؛ ميز كامپيوتر را پاك كرد ، سراغ پاتختي آمد ، روي آن را هم دستمال كشيد . دوباره سراغ ميز كامپيوتر رفت و تميزش كرد . دوان دوان و دستمال بدست از اتاق بيرون رفت ، دنبالش رفتم ديدم بسته پوشك جلوي در حمام را دارد با دستمال پاك مي كند ! شرمنده شدم ! بچه ديد مامانش قصدي براي تكوندن خونه نداره خودش با اين حالش دست به كار شد . پانوشت : هال و پذيرايي را تكانده ايم + پرده اتاقها و پرده آشپزخانه و ديگر تقريبا هيچ !!
29 اسفند 1392

چهارشنبه سوري

مي سوزد .... هيزم آتش جلوي در خانه را نمي گويم ..... دخترك را مي گويم ..... در تب مي سوزد ..... چهارشنبه سوري ما رسما از يكشنبه شب آغاز شده و با تب دخترك كه مي رود بالاي چهل و برمي گردد ادامه دارد. شب زنده داري ديشبم از ان شب زنده داري هاي مادرانه بود : مادري با دستمال خيس در دست بر بالين طفل تب دارش . اسفند پارسال، همين موقعها ، مي آمد توي ذهنم و مي رفت : شبي كه روي تخت ناتوان افتاده بودم و تا صبح مادري دستمال خيس به دست بر بالينم بود . تاريخ تكرار شد ديشب ! پانوشت ١ ) همه بيماران و از صدقه سر آنها ، دخترك را ميهمان يك دعا براي شفا كنيد. پانوشت ٢: ديشب پستهاي اواخر اسفند ٩١ را باز كردم و خواندم ، چشمهايم به نم نشست .
27 اسفند 1392

نه !

نشسته ايم جلوي بي بي انيشتين و به زور هزار كلك به دخترك كه امروز اعتصاب غذا كرده ، غذا مي دهم . در يك صحنه ني ني بامزه اي مشغول بازيست . رو به زهرا مي گويم : زهرا ! اين ني نيه چقدر نازه ، نه ؟ دخترك هم بلافاصله جواب داد : نه !
21 اسفند 1392

يكسال و هيجده روزگي

يكسال و هجده روزگي اتفاق خاصي نداشت به جز حوادث پي در پي كه از صبح براي دخترك رخ مي داد و اگر نبود دست خداوند مهربان در نگهداري از اين فرشتگان معصوم ، قطعا حال خوشي نداشتم الان . پانوشت : امروز بعد از چهار جلسه ، كار يك دندانم تمام شد. تازه خانوم منشي گفت اين دندان سه كاناله بوده و دو تا كانال هم نمي دونم چي چي ! خلاصه به اندازه پنج تا كانال مواد استفاده شده براي پر كردنش ( جل الخالق ) نتيجه اين سخنراني اين بود كه در آينده اي نه چندان دور بايد براي گذاشتن روكش تشريف ببرم . دوستان عزيز ! يادتون باشه كه : مسواك بزن به دندان تا باشي شاد و خندان. بله ! شبتون بخير ديگه !
21 اسفند 1392

يكسال و هفده روزگي

١) زهرا يك لباس دارد كه رويش عكس يك پيشي است با پاپيوني زير گردن . ( عكسش در پست " نه " موجود است ) امروز صبح ديدم پاپيون پيشي كنده شده و بعد پاپيون دو تكه شده را پشت در دستشويي پيدا كردم . گذشت تا اينكه دخترك چشمش به پاپيون افتاد ، با انگشتش به آن اشاره مي كرد و با هيجان مي گفت " كَ گَ كَ گَ " ( كه براي من كنده شدن را تداعي كرد ) و بعد همچنان كه مشغول سخنراني بود با دست ديگرش پيشي روي لباسش را نشان مي داد. فسقلي داشت گزارش عملكردش را به من مي داد . مسئولين توجه كنند و ياد بگيرند از اين دختر يك سال و هفده روزه كه با اينكه خرابكاري كرده صادقانه گزارش مي دهد ! !  ٢) نماز مي خوانم كه دخترك قطره آد بدست مي آيد جلوي من و شيشه را كه چندان...
20 اسفند 1392

نهمین شکوفه

این خانمی که سه تا خیار گرفته دستش و دارد فرار می کند ، تقریبا یک هفته است که دندان نهمش هم در آمده . بالا سمت راست اون وسطا !!!       ...
18 اسفند 1392

بچه درسخون

دیدین این دخترهایی که وقتی می خوان عروس بشن زار می زنن می گن نمییییخوااااام ! من می خوام درسمو ادامه بدم ؟؟؟ عکس یکیشون تو ادامه مطلب هست ... همون طور که گفتم  عروسکی ( = عروس کوچکی ) که در پایین مشاهده می فرمایید از اون دست عروسها ست که موقع پوشیدن لباس عروس گریه و زاری می کنن . دلیلش رو هم که گفتم خدمتتون : می خوان درسشونو ادامه بدن !             بله ! حالا تو این عکس می بینید که عروس کوچولو کتابش رو در دست داره و مشغول مطالعه است و دیگه از اون گریه های سوزناک خبری نیست :‌         حالا که همه چی ختم به خیر شد یه عکس تکی از عروس خانم :  ...
18 اسفند 1392

خوي زنانه

پريروز خوي زنانه دخترك رخ نمود : يك رژ لب برداشته بود زده بود دور تا دور لبش ! من كه نماز مي خواندم نديدم ولي آقاي پدر كه در آن لحظه مسئوليت نگهداري دخترك را داشتند گفتن كه رژ لب رو تو دهنش نكرده بوده و فقط به دور لبش زده ! و تا من نمازم را سلام دادم همه آثار جرم پاك شده بود . و من متحير كار اين فسقلي ! دختر بچه اي كه از مدتها پيش به ني ني اش با قاشق به به مي دهد و به عكس بچه روي قوطي شيشه شير يا شيشه آبميوه مي دهد و زير بغل بچه شش ماهه مهمانمان را مي گيرد كه بغلش كند ! عروسك و گوشي مويابل و بابايي و مادري و حتي خودش را " پيش پيش " مي كند تا بخوابند و در حمام ليف بر مي دارد و " خر شرك " را كه روي قوطي شامپويش چسبيده ليف مي زند ، اين بچه ا...
18 اسفند 1392